ازخوانی زندگی انسان کاملی که پست های روزگار ما، یک بار دیگر به او توهین کردند.
سیل آمد. کعبه هم از سیل در امان نماند. قریش تصمیم گرفت خانه را از نو بسازد. ساختند تا نوبت نصب حجر الاسود رسید. بین سران قبایل بر سر نصب حجرالاسود اختلاف افتاد. نزدیک بود خون راه بیفتد. پیرمردی همه را جمع کرد و گفت:" اولین کسی که از باب السلام وارد شد به داوری بگیرید."
منتظر ایستادند. امین قریش وارد شد. گفت:"سنگ را بگذارید روی عبای من."
اطراف عبا را سران قبایل گرفتند و بردند تا پای دیوار کعبه. محمد سنگ را از عبا برداشت و سرجایش گذاشت. همه راضی بودند. آن افتخار هم نصیب محمد شد.